گروه مقاله : مهارت های ارتباطی
تاريخ انتشار : 1400/11/14 - 22:19
كد :464
مدل جوهری یکی از ابزارهایی هست که همچنان می تواند برای شناخت بهتر خودمان و دیگران در محیط زندگی و البته کار کمک کننده باشد.
متن ویدئو
به احتمال خیلی زیاد شما هم با من موافق هستید که خودآگاهی یا شناخت خودمون از ضعف ها، قوت ها، انگیزه ها و توانایی هایی مون یکی از مهمترین عواملی هست که برای موفقیت در هر کاری و برای داشتن یک زندگی خوب لازم داریم.
اگرچه شناخت از خودمون یا خودآگاهی شاید کار ساده ای بنظر برسه اما در واقع اینطور نیست و نیازمند یه سری اقدام ها هست.
بخاطر همین هست که جبران خلیل جبران نویسنده معروف لبنانی میگه، "سخت ترین سوالی که میشه ازم پرسید و من همیشه در پاسخ دادن به اون عاجزم اینه که تو کی هستی؟"
اما علیرغم اهمیتی که خودشناسی داره و اینکه چقد خودمونو میشناسیم، خیلی اوقات برای موفقیت در اجتماع و محیط کار لازمه دیگران هم ما رو بشناسن، چرا که اگه ندونن ما کی هستیم اونوقت رفتارهایی که با ما میشه ممکنه رفتارهای اشتباه و چه بسا ناراحت کننده باشه و البته فرصت هایی که بخاطر عدم شناخت دیگران از توانایی ها و ایده های مان از دست میدیم
با توجه به اهمیت این موضوع، در سال 1955 میلادی یا 1333 شمسی، در کنفرانسی که در ایالت کالیفرنیا و با محوریت مهارت های ارتباطی برگزار میشد دو روانشناس به نام های جوزف لوفت، و هرینگون اینگهام مدلی رو ارائه دادن به مدل جوهری. که البته بخاطر شباهتش به پنجره، به پنجره جوهری هم معروف است. و البته خود عنوان جوهری هم ترکیب حروف اول اسم این دو روانشناس هست.

هدف این مدل این بوده تا به افراد کمک کنه هم خودشون و هم دیگران رو بهتر بشناسن و بنابراین بهتر بتونن با یکدیگه تعامل داشته باشد، کار کنند و زندگی کنند
یکی از قسمت های این مدل من ناشناخته یا منطقه ناشناخته هست. یعنی یه سری ویژگی هایی در من وجود داره (ویژگی های شناختی، عاطفی، انگیزه ها مهارت ها) که نه من خودم اونو میشناسم و ازش خبر دارم و نه دیگران، واین نمیتونه خوب باشه. و برای اینکه این منطقه کشف بشه لازمه خودمونو بیشتر در معرض دیگران قرار بدیم و در واقع خودگشودگی بیشتری داشته باشیم و البته محیط هم باید این فضا رو برای ما فراهم بکنه.
منطقه دیگه ، من پنهان یا منطقه پنهان هست. بر اساس این منطقه یک سری ویژگی هایی در من هست که بخوبی از اونها آگاهی دارم اما دیگران از اونها اطلاعی ندارن و در واقع من دوست ندارم دیگران از اونها اطلاع پیدا کنند مثل نیت ها، انگیزه ها و رازهایی که دارم.
در عین حال که مخفی کردن اینها آسیبی به تعامل اجتماعی مون وارد نمکینه و چه بسا راحت تریم، اما حوواسمون باشه چیزهایی دیگه ای که ضرورتی برای مخفی کردن اون ها وجود نداره رو در این منطقه قرار ندیم چرا که آشکارسازی برخی از اونها میتونه به دیگران کمک بکنه بتونن وارد یک رابطه دوستی خوب با ما بشن، و حتی فرصت های متعدد کاری و دیگه ای در اختیار ما قرار بدن که میتونه برای ما بسیار جذاب باشه
منطقه سوم، من ناشناخته یا منطقه کور هست. بر اساس این منطقه یک سری ویژگی هایی هست که در من وجود داره و من از اون ها اطلاعی ندارم اما دیگران خوب ازش مطلع هستنJ، مثل زمانی که رانندگی میکنیم و نمی تونیم فضاهای اطراف یا پشت ماشینمون رو بخوبی ببینیم ولی ماشین های عقبی و اطرافمون بخوبی اونها رو می بینن.
برای اینکه وسعت این منطقه رو کم کنیم راحلش اینه که بتونیم خیلی راحت و بدون نگرانی از دیگران بازخورد بگیریم و نظرات شون دربارۀ ضعف ها و قوت ها یا خوبی و بدی هامون رو بپذیریم. از انتقاد دیگران استقبال کنیم.
من با این جمله خیلی موافقم که در تندترین و شاید غیرمنصفانه ترین انتقادها حتی اگه از سوی دشمن ما هم با شه یک قسمتش هر چند کوچیک، میتونه درست باشه. بنابراین سعی کنیم حتی از نقدهایی که به ظاهر به نفعمون نیست استفاده کنیم
اما منطقه چهارم که هرچی وسعتش بیشتر باشه می تونیم بخصوص در زمینه کاری، فرد موفق تری باشیم و در تعاملات اجتماعی فرد دوست داشتنی تر و خواستنی تری باشیم منطقه آشکار هست. یعنی یک سری از ویژگی های خودمون که هم ما از اونها بخوبی آگاهی داریم و میشناسیم و هم دیگران بخوبی اونها رو می بینن
و مهمترین فایده اش اینه که دیگران میدونن چه جوری با ما رفتار کنن، در تعامل با دیگران کمتر دچار تعارض میشیم، انرژی کمتری از ما هدر میره و مهمتر از همه میتونیم انسان آزادتر و راحت تری باشیم.