تفکر واگرا و تفکر همگرا دو روش برای نگریستن به دنیایی که در آن زندگی می کنید می باشد. آنهایی که تفکر همگرا دارند تنها از یک یا چند زوایه محدود به کارها، اتفاقات و محیط زندگی شان می نگرند

تفکر واگرا(divergent thinking) و تفکر همگرا (convergent) دو روش برای نگریستن به دنیایی است که در آن زندگی می کنید.
آنهایی که تفکر همگرا دارند تنها از یک یا چند زوایه محدود به کارها، اتفاقات و محیط زندگی شان می نگرند و همیشه گزینه های محدودی برای آنها وجود دارد، اما در مقابل کسانی که از تفکر واگرا برخوردارند از چند دریچه و زاویه به دنیای پیرامون خود نگاه می کنند.
با یک داستان واقعی ادامه می دهم...
اولین روز حضورم در دانشگاه شیراز و در زمان ثبت نام با دانشجویی آشنا شدم که از دور شدن از شهر خود بسیار ناراحت بود و همش می گفت ایکاش شهر خودم می ماندم . از او خواستم قبول شدنش در دانشگاه شیراز را از زوایای بیشتری نگاه کند، حضور اساتید بسیار خوب، رتبه بالای دانشگاه، بین المللی بودن، زیبا بودن شهر شیراز و جاهای دیدنی بسیار، تجربه متفاوت و یادگیری بیشتر . اما انگار نه انگار حرف هایم تاثیر نداشت و برای هر دلیل تنها به یک یا دو دلیل خاص و محدود و با اطمینان بگویم کم اهمیت تاکید می کرد و اینگونه بود که از بیشتر روزهای اولیه دانشجوی خود لذت نمی برد تا اینکه تقربیا بعد از دو ترم به حرف هایم رسید.
این دوستم حاضر نبود از زوایای دیگری به موضوع نگاه کند و دارای تفکر همگرا بود . می توان گفت بسیاری از ما متفکر از نوع همگرا هستیم. البته هر کدام از دو نوع تفکر کاربردها و مزیت های خاص خود را دارد که در ادامه اشاره خواهیم گفت. اجازه دهید بیشتر به توضیح دو نوع تفکر بپردازیم.
تفکر واگرا

تفکر واگرا که در مواقع حل مسئله و تصمیم گیری مطرح می شود مفهومی است که پورفسور گیلفورد در ارتباط با خلاقیت مطرح کرد.
گیلفورد معتقد بود افرادی خلاق هستند که دارای تفکر واگرا باشند. فردی که دارای تفکر واگراست در مواجهه با موقعیت یا مسئله ای قادر است ایده ها و راحل های مختلفی ارائه دهد.
پاسخ افراد با تفکر واگرا در مواجهه با مسائل و موقعیت های مختلف از قبل مشخص نیست و بر اساس شرایط و بینش ناگهانی است.
تفکر واگرا در واقع قدرت اتصال و سازماندهی اطلاعات در ذهن و ارائه چیزی جدید می باشد.
افرادی که بتوانند ارتباط بیشتری میان داده های ذهنی خود بوجود آورند قادر هستند پاسخ های متعدد و بیشتر به یک موقعیت بدهند.
یکی از بهترین روش ها برای رسیدن راحل های احتمالی یک مسئله پرسیدن سوالات مختلف در ارتباط آن مسئله می باشد.
بخاطر دارم یکی از راهبردهایی که معلم ابتدایی مان برای کمک به ما برای نوشتن انشاء بکار می بست این بود که از دانش آموزان می خواست تا در ابتدا دربارۀ آن موضوع سوالاتی را طرح کرده و سپس به آن سوالات پاسخ داده و در نهایت آنها را سازماندهی کنیم.
این راهبرد می تواند برای ایجاد تفکر واگرا و حل مسائل مختلف کاربرد داشته باشد. برای مثال زمانی که مسئله ما انتخاب شغل مناسب باشد سوالات زیر می تواند کمک کننده باشد:
- آیا به این کار علاقه مند هستم؟
- آیا توانایی این را دارم؟
- آیا بازار خوبی برای این کار وجود دارد؟
- با توجه پیشرفت این فناوری ها، این کار در آینده نیز وجود دارد؟
گیلفورد معتقد است در داشتن یک تفکر واگرا سه عامل دخالت دارند:
1- سیالی (توانایی ارائه ایده ها یا راحل های متعدد برای یک مسئله)
2- اصالت (توانایی تولید ایده هایی که قبلا کسی ارائه نکرده باشد)
3- انعطاف پذیری.( توانایی تفکر دربارۀ روش های مختلف برای حل یک مسئله در زمان واحد)
در واقع داشتن این سه ویژگی باعث می شود شما واکنش بهتری نسبت به مسئله بوجود آمده داشته باشید.
تفکر همگرا

تفکر همگرا نوعی از تفکر است که روی یک پاسخ مشخص، سازمان یافته و آشنا تمرکز می کند.
تفکر همگرا روی سرعت، منطق، دقت تاکید می کند و روی بازشناسی تکنیک ها، اصول و راهبردهای که قبل در ذهن بود تمرکز دارد.
تفکر همگرا عامل مهمی برای قضاوت کردن، نتیجه گیری، حل نهایی یک مسئله است.
برای مثال زمانی شما برای استفاده از سرمایه ای که دارید ایده های متعددی در ذهن خود پرورش می دهید، دارای تفکری واگرا هستید. زمانی که از میان این همه ایده، یکی از آنها انتخاب می کنید از تفکر همگرا استفاده می کنید.
زمانی که مربی فوتبال از تمام مهره هایی که دارد یک ترکیب مشخص را ایجاد می کند دارای تفکری همگرا است. زمانی که در آزمون چندگزینه ای ، از میان گزینه های مختلف یکی را بر می گزینید یعنی تفکر همگرا.
بنابراین و همانطور که گفته شد تفکر همگرا از میان اصول، راهبردها و اطلاعات آشنایی که در ذهن وجود دارد استفاده می کند و چیز جدیدی خلق نمی کند.
کدام تفکر را باید انتخاب کرد؟
مطمئنا کاربست به موقع و مناسب هر کدام از این تفکرها برای زندگی موفق بسیار ضروری است. اما انتخاب آنها بسیار وابسته به شرایط است.
برای مثال، برخی از روانشناس ها در کشورمان فقط بر اساس یک روش یا نظریه خاص به مشاوره و درمان می پردازند و در نتیجه موفقیتی بدست نمی آورند.
در محیط اجتماعی، افرادی که دارای تفکری همگرا هستند بسیار وابسته به سنت ها، باورها و روش های خودشان هستند و در صورت تغییر محیط نمی توانند به آن واکنش مثبتی نشان داده و در نتیجه با چالش های اساسی مواجه خواهند شد.
در مواقعی که شما باید دست به انتخاب بزنید نیازمند تفکری همگرا هستید و در آنجا نمی توانید تنها بخاطر داشتن ایده های مختلف موفق باشید و نیازمند سازماندهی و متحد و منسجم کردن آنها هستید.
جمعبندی
نوع نگاه به دنیای که در آن زندگی می کنیم و چگونگی تعامل با محیط بسیار وابسته به نوع تفکر ماست. برای اینکه زندگی خوبی را تجربه کنیم باید مهمترین عنصر تفکر یعنی دانش کافی و همه جانبه را فراهم کنیم چرا که بدون دانش کافی همه تفکرات مسیر اشتباهی را خواهند رفت. آشنایی با انواع تفکر و کاربرد آنها به ما کمک خواهند کرد، تا بتوانیم با توجه شرایط بهترین تصمیم، قضاوت ها و اقدامات را داشته باشیم.
دکتر قاسم تبار (عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی)