چقدر برای رسیدن به اهداف خود انگیزه دارید؟ آیا انگیزه دارید که به آنچه واقعا در زندگی می خواهید برسید؟

چقدر برای رسیدن به اهداف خود انگیزه دارید؟
آیا انگیزه دارید که به آنچه واقعا در زندگی می خواهید برسید؟
و
چقدر به خودتان زحمت می دهید تا کارها را انجام دهید؟
اینکه بخواهید کاری انجام بدهید و اینکه به خودتان انگیزه بدهید که واقعا آن کار را انجام بدهید دو مقوله متفاوت هستند.
فرق بین آنهایی که پس از سالها هرگز به اهداف خود نمی رسند و آنهایی که به تک تک اهداف می رسند چیست؟
اغلب این به خودانگیختگی آنها بر می گردد.
خودانگیختگی نیرویی است که ما را به جلو حرکت می دهد – نیروی درونی ما برای دستیابی، تولید کردن، توسعه دادن و تداوم حرکت به جلو است. خودانگیختگی شما است که شما را به جلو سوق می دهد. با خودانگیختگی شما می آموزید و رشد می کنید – صرف نظر از شرایط خاصی که در آن هستید.
بهمین دلیل است که خودانگیختگی یک ابزار اساسی برای رسیدن به اهداف، دستیابی به رویاها، و موفقیت در سفری است که به آن زندگی می گوییم.
عوامل موجود در خودانگیختگی
سه عامل برای ایجاد قوی ترین سطوح خودانگیختگی ضروری هستند:
- اعتماد به نفس و خودکارآمدی.
- تفکر مثبت، و تفکر مثبت درمورد آینده.
- تمرکز و اهداف قوی.
با کار کردن روی تمام این عوامل، به سرعت خودانگیختگی خویش را بهبود خواهید داد. بگذارید به هر یک از این عوامل بصورت مجزا نگاهی بیندازیم.
1. اعتماد به نفس و خودکارآمدی
بخشی از خودانگیختگی به این اختصاص دارد که سطوح مناسبی از اعتماد به نفس، اطمینان به نفس، و خودکارآمدی داشته باشیم.
داشتن اعتماد بنفس بالا یعنی شما اهداف چالش انگیزی برای خود تعیین می کنید، و همچنین این یک مولفه تاب آوری یا تحمل برای اوقاتی است که شما با موانع مواجه می شوید.
اگر به خودتان ایمان نداشته باشید، به احتمال زیاد با خودتان می گویید "می دانستم که نمی توانم این کار را انجام بدهم"؛ به جای اینکه بگویید "این شکست نمی تواند مرا متوقف کند!"

پورفسور آلبرت بندورا(Albert Bandura)، صاحب نظریه خودکارآمدی و استاد دانشگاه استنفورد، خودکارآمدی را اینگونه تعریف کرد
"باوری به توانایی خود در موفق شدن، و تواناییِ دستیابی به اهدافی که برای خود تعیین کرده ایم".
این باور تاثیر شگرفی بر رویکرد شما برای تعیین هدف و انتخاب های رفتاری شما در حین تلاش به سوی آن اهداف می گذارد.
برطبق پژوهش های بندورا، حاصل خودکارآمدی بالا این توانایی است که اهداف دشوار را بعنوان یک چالش ببینیم، درحالیکه افراد دارای خودکارآمدی پایین احتمالا اهداف مشابه را طوری در نظر می گیرند که فراتر از توانایی های آنها هستند، و حتی ممکن است برای دستیابی به آن اهداف تلاش نکنند.
خودکارآمدی همچنین بر میزان تلاشی که شخص در ابتدا برای رسیدن به یک هدف انجام می دهد، و میزان پشتکار او علی رغم موانع موجود تاثیر می گذارد. با پرورش یک سطح عمومی اعتماد به نفس در خودتان نه تنها به این باور می رسید که می توانید موفق شوید، بلکه همچنین موفقیت هایی که قبلا داشته اید را شناسایی کرده و از آنها لذت می برید. این نیز به شما الهام می دهد که آن موفقیت ها را گسترش دهید. متوقف کردنِ شتابی که اعتماد به نفس به انسان می دهد کار دشواری است.
این گام ها را بردارید:
- درمورد موفقیت هایتان در زندگی فکر کنید.
- نقطه قوت های خود را بررسی کنید تا بفهمید می توانید روی چه چیزهایی کار کنید.
- تعیین کنید دیگران چه چیزهایی را بعنوان نقطه قوت ها و توانایی های کلیدی شما در نظر می گیرند.
- اهداف قابل دستیابی برای خود تعیین کنید، برای رسیدن به آنها تلاش کنید، و از آن موفقیت لذت ببرید.
- به دنبال راهنما و دیگر افرادی بگردید که الگوی شایستگی، مهارت، و صفاتی هستند که شما دوست دارید.
وقتی شروع به شناخت این می کنید که چقدر تا به حال موفقیت داشته اید (و درک می کنید که چقدر پتانسیل دارید) این اطمینان را بدست می آورید که اهدافی را تعیین کرده و به چیزهای مطلوب خود دست پیدا کنید. هرچه بیشتر به دنبال دلایلی برای باور کردن خودتان بگردید، راحت تر می توانید راه هایی برای انگیزه دادن به خود پیدا کنید.
2. تفکر مثبت، و تفکر مثبت درمورد آینده
زندگی امروز شما نتیجه نگرش ها و انتخاب های گذشته یتان است. زندگی فردای شما نتیجة نگرش ها و انتخاب هایی خواهد بود که امروز می کنید. – نویسنده ناشناس
تفکر مثبت ارتباط نزدیکی با اعتمادبنفس بعنوان یک عاملِ خودانگیختگی دارد. مهم است که همه چیز را مثبت نگاه کنیم، بویژه زمانی که اتفاقات بصورتی که برنامه ریزی کرده بودید پیش نمی روند و آماده تسلیم شدن هستید.
اگر فکر کنید که همه چیز قرار است خراب شود و موفق نخواهید شد، این تفکر به نحوی بر اتفاقات تاثیر می گذارد که پیشبینی هایتان درست از آب در خواهند آمد. این بویژه زمانی صدق می کند که نیاز دارید برای رسیدن به موفقیت سخت کار کنید، یا زمانی که نیاز دارید دیگران را متقاعد کنید که از شما حمایت کنند تا بتوانید موفق شوید. تفکرات شما تاثیری اساسی بر شکست یا پیروزی شما دارند، پس اطمینان حاصل کنید که تفکرات شما "طرف شما باشند."

تفکر مثبت همچنین به شما کمک می کند که درمورد آیندهای جذاب بیندیشید که میخواهید تحقق پیدا کند.
وقتی شما در انتظار نتایج مثبت باشید، انتخابهایتان مثبت تر میشوند، و به احتمال کمتری پیامدها را به سرنوشت یا شانس واگذار می کنید. داشتن تصویری روشن از موفقیت، بهمراه تفکر مثبت، به شما کمک میکند که شکاف بین خواستن و عملکردن را پر کنید.
برای استفاده از "قدرت تفکر مثبت"، کارهای زیر را انجام دهید:
- نسبت به تفکرات خود اگاه باشید. تفکرات را درطول روز بنویسید.
- تفکرات منفی خود را به چالش بکشید، و آنها را با تفکرات مثبت جایگزین کنید.
- یک تصویر قوی و روشن از این داشته باشید که رسیدن به اهدافتان چطور است.
- جملات تاییدی برای خود بسازید که می توانید درطول روز تکرار کنید. این جملات باید شما را به یاد این بیندازند که می خواهید به چه چیزی دست پیدا کنید، و چرا می خواهید آنرا بدست آورید.
- تفکر مثبت را آنقدر تمرین کنید تا هرروز بطور خودکار درمورد خودتان و دنیا به شیوه ای مثبت فکر کنید.
3. تمرکز و اهداف قوی
همانطور که در بالا گفتیم، یک بخش کلیدی برای پرورش خودانگیختگی این است که با تعیین اهداف قوی شروع کنید. این اهداف به شما تمرکز، احساسی روشن از مسیر، و اعتماد بنفس می دهند که حاصلِ شناخت پیشرفتها و موفقیتهایتان است.
اول، ازطریقِ تعیین موثر هدف مسیر خود را تعیین کنید.
وقتی یک هدف تعیین می کنید، به خودتان یک قول می دهید. بخشی از قدرتِ این کار این است که به شما یک مسیر روشن می دهد. بخشی از قدرت آن هم متعلق به این است که به خودتان یک قول داده اید و می خواهید به آن عمل کنید. و بخشی از آن هم متعلق به چالش و لذتی است که درنتیجه مواجهه با آن چالش بدست میآید! اما مراقب باشید هر هدفی برای خود تعیین نکنید. برطبقِ نظریه تعیینِ هدف لاک (Locke's goal-setting theory)، هدف شما باید دارای ویژگی های زیر باشد:
- شفافیت – اهداف موثر روشن، قابل اندازهگیری، مشخص، و مبتنی بر رفتار (نه پیامد) هستند.
- چالش – اهداف باید به اندازه سخت باشند که جذاب شوند، نه اینکه آنقدر سخت باشند که نتوانید به آنها دست یابید.
- تعهد – اهداف باید قابل دستیابی و متناسب باشند – یعنی، اهداف باید به شیوهای موثر به اهداف اساسی کمک کنند که سعی دارید به آنها برسید.
- بازخورد منظم – پیشرفت خود به سوی اهداف را بطور منظم بررسی کنید تا حس اشتیاق و شتاب خود را حفظ کنید، و از پیشرفت خود در جهت آن اهداف لذت ببرید.
- احترام کافی برای پیچیدگی – اگر هدف دربردارنده کارهای پیچیده است، اطمینان یابید که بیش از حد خود را متعهد نکنید. تکمیلِ کارهای پیچیده زمان غیرقابل پیشبینی و طولانی نیاز دارد (بویژه اگر مجبورید تکلیف آن کار را بیاموزید).
وقتی اهداف متنوعی دارید، مطمئن شوید که بطور موثر زمان و منابع را برنامهریزی می کنید. می توانید با اولیتبندی و ایجاد برنامهای که به موفقیت شما کمک می کند به بخشِ "تمرکزِ" خودانگیختگی دست پیدا کنید. اصلا منطقی نیست که آنقدر کار کنید تا از پا بیفتید یا یک هدف را برای رسیدن به هدفی دیگر رها کنید.
جمعبندی
خودانگیختگی برای هیچ کس بطور طبیعی بوجود نمیآید. و حتی آنهایی که دارای خودانگیختگی بالا هستند نیز هر از گاهی به کمی کمک نیاز پیدا می کند.
با تمرین کردنِ مهارتهای تعیین هدف و ترکیب این اهداف با تفکر مثبت، ایجاد تصویری قوی از موفقیت، و رشد میزان اعتمادبنفس و خودکارآمدی، خودانگیختگی خود را بالا ببرید.
نگرش و باورهای شما درمورد احتمال موفقیت می تواند پیشبینی کند که آیا درواقعیت موفق خواهید شد یا خیر. اهداف را تعیین کنید و برای رسیدن به آنها سخت کار کنید. شیوههای بهبود خودانگیختگی را بررسی کنید، و بطور منظم سطح انگیزش خود را ارزیابی کنید. اگر بطور فعال انگیزش درونی خود را بالا نگه دارید، میتوانید بطور قابلتوجهی احتمال رسیدن به امیدها، رویاها، و تصورات خود از آینده را افزایش دهید.